تأثیرات متقابل
اسلام و ایران
در کتاب مسألهی حجاب
آمده است که بنا به نظر
مورخانی همچون ویل دورانت
حجاب در اسلام وجود
نداشته است، و از ممالکی
همچون ایران به اسلام
سرایت کرده است. مرتضی
مطهری پس از بیان نظر
مشابه جواهر لعل نهرو
نخست وزیر پیشین هند
میگوید:
)»این( سخن
درستی نیست.
فقط بعدها بر
اثر معاشرت
اعراب مسلمان
با
تازهمسلمانان
غیرعرب، حجاب
از آنچه در
زمان رسول
اکرم وجود
داشت شدیدتر
شد، نه اینکه
اسلام اساساً
به پوشش زن
هیچ عنایتی
نداشته
است.«[1]
اسلام به پوشش زن
عنایت داشته است و این
تصریح قرآن است. اسلام به
پوشش مرد نیز عنایت دارد،
هرچند میزان آن کمتر از زن
است. معمولاً در تمام
جوامع حداقلی از پوشش
رعایت میشود. اما در اینجا
بحث بر سر حجاب و پرده است
نه پوشش. بحث همین است که
ممکن است بر اثر معاشرت
اعراب با مسلمانان
غیرعرب، پوشش زنان از شکل
اولیهی آن شدیدتر شده
باشد و به شکل حجاب در
آمده باشد. تقریباً تمام
زنان جهان لباس میپوشند و
این نشان میدهد که پوشیدن
لباس امری معقول است. اما
حجاب پوششی خاص است و ممکن
است حدود و فلسفهی آن با
حدود و فلسفهی احکام پوشش
در قرآن یکی نباشد. بررسی
تاریخی حجاب نشان میدهد
که احتمال اقتباس حجاب از
ملتهای غیرعرب منتفی
نیست. مرتضی مطهری در کتاب
دیگری »خدمات متقابل
اسلام و ایران« را بررسی
کرده است که در بررسی
تاریخی تأثیرات متقابل
فرهنگ ایرانی و فرهنگ
اسلامی قابل استفاده است.
»به طوری که
تاریخ شهادت
میدهد، ما
ایرانیان در
طول زندگی
چندین
هزارسالهی
خود با اقوام
و ملل
گوناگون
عالم، به
اقتضای عوامل
تاریخی، گاهی
روابط
دوستانه و
گاهی روابط
خصمانه
داشتهایم. یک
سلسله افکار
و عقاید در
اثر این
روابط از
دیگران به ما
رسیده است،
همچنانکه ما
نیز به نوبهی
خود در افکار
و عقاید
دیگران تأثیر
کردهایم.«[2]
پس از تسلط اعراب بر
ایران، تنها فرهنگ اسلامی
نبوده است که بر فرهنگ
ایرانی تأثیر گذاشته است
بلکه فرهنگ ایرانی نیز
متقابلاً بر فرهنگ اسلامی
تأثیرگذار بوده است. این
تأثیرات متقابل همواره
»خدمات متقابل« نیستند،
بلکه در تبادلات فرهنگی
عادات نادرست نیز ممکن
است از فرهنگی به فرهنگ
دیگر سرایت کند.
»...طبیعی است
که هر ملتی که
دارای یک
سلسله عقاید
و افکار
مذهبی و غیر
مذهبی هست و
سپس تغییر
عقیده میدهد،
خواهناخواه
قسمتی از
عقاید پیشین
در زوایای
ضمیرش باقی
میماند و
ناخودآگاهانه
آنها را در
عقاید جدید
خودش وارد
میکند. ممکن
است نسبت به
عقیدهی جدید
خویش نهایت
خلوص نیت را
داشته باشد و
هیچ گونه
تعصب و تعمدی
برای حفظ
معتقدات
پیشین خود
نداشته باشد،
ولی از آنجا
که لوح ضمیرش
بهکلی از
افکار و
عقاید پیشین
پاک نشده است،
کم و بیش آنها
را با خود
وارد عقیده و
مسلک و مذهب
جدید
مینماید.«[3]
بنا به کتاب مسألهی
حجاب در ایران قبل از
اسلام حجاب وجود داشته
است. پس از تسلط اعراب بر
ایران حجاب به دلایل زیر
میتواند باقی مانده باشد:
1. حجاب سنتی تمام بدن زن
را در بر میگیرد، بنابر
این احکام پوشش زنان در
قرآن را نیز شامل میشود.
زنی که حجاب سنتی را رعایت
کند، قطعاً حداقل پوشش
لازم را رعایت کرده است.
حجاب سنتی به دلیل فراگیر
بودن، احتیاطات فقهی
نسلهای بعدی را در برخورد
با ابهامات قرآن در
زمینهی حدود پوشش زنان
اقناع میکرده است.[4]
2. غلبهی اعراب بر ایران
غلبه بر حکومت ایران بوده
است، نه غلبه بر فرهنگ
ایران. امروزه نیز معقول
به نظر نمیرسد که اگر
کشوری به اشغال نظامی
بیگانگان درآمد، مردم
بلافاصله فرهنگ خود را
تغییر دهند. بخشهایی از
فرهنگ باستانی ایرانی
هنوز در میان مردم ایران
زنده است که یکی از آنها
مراسم نوروز است.
ایرانیان در عین پذیرش
اسلام هویت ایرانی خود را
حفظ کردهاند. از این رو
کاملاً ممکن است که حجاب
سنتی بخشی از هویت سنتی
ایرانی باشد. نکتهی مهم
این است که ایرانیان پس از
مدتی خود پرچمدار اسلام
شدند و طبعاً بخشهایی از
فرهنگ ایرانی میتواند به
فرهنگ اسلامی اضافه شده
باشد:
»اکابر علمای
تسنن را تا
قبل از صفویه
ایرانیان
تشکیل
میدهند، اعم
از مفسر،
فقیه، محدث،
متکلم،
فیلسوف، ادیب،
لغوی، و غیره.
ابوحنیفه که
بزرگترین
فقیه اهل
تسنن است و
امام اعظم
خوانده میشود
یک ایرانی
است. محمد بن
اسماعیل
بخاری که
بزرگترین
محدث اهل
تسنن است و
کتاب معروف
او بزرگترین
کتاب حدیث
اهل تسنن است
ایرانی است.
همچنین است
سیبویه از
ادبا، و جوهری
و فیروزآبادی
از لغویین، و
زمخشری از
مفسرین، و ابو
عبیده و واصل
بن عطا از
متکلمین.
اکثریت علمای
ایرانی و
اکثریت تودهی
مردم ایران
تا قبل از
صفویه سنی
بودهاند.«[5]
در کتاب مسألهی حجاب
تصریح شده است که سیرهی
مسلمانان تحت تأثیر
ملتهای غیرعرب در طول
قرون اول هجری تغییر
زیادی کرده است، هرچند
مرتضی مطهری اقتباس حجاب
از سایر ملل را رد میکند:
»آنچه از
زوایای تاریخ
به دست میآید
این است که
سیرهی مسلمین
در قرون
اولیهی اسلام
با سیرهی
آنها در قرون
بعدی –
مخصوصاً پس
از اختلاط
ملت عرب با
ملتهای دیگر
و بالاخص پس
از تأثر از
رسوم و عادات
امپراطوری
روم شرقی از
یک طرف و رسوم
ایرانی از
طرف دیگر-
بسیار متفاوت
بوده است تا
آنجا که برای
بسیاری از
مورخان غربی
که از متون
اسلامی اطلاع
صحیحی ندارند
این توهم پیش
آمده است که
اساساً اسلام
دستوری
دربارهی پوشش
نداده است و
همهی اینها
از خارج
دنیای اسلام
به میان
مسلمین سرایت
کرده است و ما
در بخش اول
این کتاب
سخنانشان را
نقل کردیم. و
البته همان
طور که قبلاً
تذکر دادیم
این سخن
یاوهای بیش
نیست. اسلام
دستورهای
اکید دربارهی
پوشش دارد و
فلسفهی خاصی
را هم در نظر
گرفته
است.«[6]
در نقد سخن فوق موارد
زیر قابل بیان است:
1. مرتضی مطهری خود در
مسألهی حجاب تأکید میکند
که بهتر است به جای کلمهی
حجاب از کلمهی ستر یعنی
پوشش استفاده کنیم. از
سخنان ویل دورانت، جواهر
لعل نهرو، و کنت گوبینو که
در کتاب مسألهی حجاب از
آنها نقل قول شده است
برنمیآید که اساساً اسلام
دستوری دربارهی ستر نداده
است. اما چنانکه گفتیم در
اینجا بحث بر سر حجاب است.
حجاب پوششی خاص است که حتی
فقیهان نیز در حدود آن
اختلاف نظر دارند.
2. در تحلیل فوق مورخان به
دلیل عدم اطلاع از متون
اسلامی به یاوهگویی متهم
شدهاند. اما از سوی دیگر
غیرمورخان نیز ممکن است
به دلیل عدم اطلاع کافی از
تاریخ در استنباط خود خطا
کنند و اسلام تاریخی را به
جای اسلام اصیل بنشانند.
مرتضی مطهری خود اذعان
دارد که »اطلاعات من از
جنبهی تاریخی کامل
نیست.«[7] فقیهان ممکن
است به متون دینی آشناتر
باشند، اما مورخان نیز به
تاریخ آشناترند.
اسلام امروز حاصل جمع
اسلام اولیه و تحولات
تاریخی و تبادلات فرهنگی
بین اقوام گوناگون است.
تمام آنچه امروزه سنت
مسلمانان است در صدر
اسلام سنت نبوده است و به
همین دلیل است که مذاهب
فقهی متفاوت است. یک راه
بررسی انطباق سنتهای
امروزی دینی با سنتهای
اولیه، انطباق آن با قرآن
است. بررسی تطبیقی حجاب
سنتی با احکام پوشش زنان
در قرآن ناهماهنگیهایی را
آشکار میکند و به نظر
میرسد مسلمانان میکوشند
سنت را بر قرآن تحمیل
کنند. بررسی تاریخی حجاب
نیز امکان سنتی بودن حجاب
را تأیید میکن