سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 10
کل بازدید : 9898
کل یادداشتها ها : 48
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
محبوب ترین اسمها
جابر انصارى مى گوید:
به پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله
وسلم عرض کردم :
در شاءن على بن ابى طالب علیه السلام
چه مى فرمایید؟
فرمود:
او جان من است !
عرض کردم :
در شاءن حسن و حسین علیه السلام چه مى
فرمایید؟
حضرت پاسخ داد: آن دو، روح منند و
فاطمه ، مادر ایشان ، دختر من است . هر
که او را غمگین کند مرا غمگین کرده
است و هر که او را شاد کند، مرا شاد
گردانیده است و خدا را گواه مى گیرم ،
من در جنگم با هر کس که با ایشان در
جنگ است و در صلحم با هر کس که با
ایشان در صلح است .
اى جابر! هرگاه خواستى دعا کنى و
مستجاب گردد، خدا را به اسمهاى ایشان
بخوان ، زیرا که اسمهاى آنان نزد
خداوند محبوب ترین اسمها است .)1(
)1( بحار: ج 94، ص 21.
  
مبارزه با خرافات
هنگامى که ابراهیم پسر رسول خدا صلى
الله علیه و آله چشم از جهان فرو بست .
در همان روز خورشید گرفت .
عده اى گفتند:
خورشید نیز به خاطر مرگ ابراهیم
غمگین است )و این علامت عظمت رسول
خداست (.
پیامبر صلى الله علیه و آله فورا پیش
از دفن جنازه ابراهیم ، مردم را به
مسجد دعوت کرد و بالاى منبر رفت و
فرمود:
اى مرم ! خورشید و ماه دو نشانه از
نشانه هاى خداست و به دستور او در سیر
و حرکتند و به فرمان خدا مطیع مى
باشند، هرگز به خاطر مرگ و زندگى کسى
گرفته نمى شوند! هرگاه خورشید و ماه
گرفت ، نماز آیات بخوانید!
سپس از منبر پایین آمدند و نماز آیات
را با جماعت خواندند آنگاه به على
علیه السلام فرمود:
پیکر فرزندم ابراهیم را براى دفن
آماده کن !
على علیه السلام جنازه ابراهیم را
غسل داد و کفن کرد پس از آن مردم
دفنش ‍ کردند.)1(
)1( بحار: ج 22، ص 155.
  
مادر
مردى به محضر رسول خدا صلى الله علیه
و آله مشرف گردید، و عرض ‍ کرد: یا رسول
الله به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به
مادرت
دوباره سؤ ال کرد: سپس به چه کسى نیکى
کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت
بار دیگر سوال کرد: و سپس به چه کسى
نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت
بار چهارم سؤ ال کرد: آنگاه به چه کسى
نیکى کنم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به
پدرت.
  
خورشید فروزان حیات امام علی علیه
السلام ، در افق روز نوزدهم رمضان سال
چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون
نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین، فرق
انسان عدالت گستری را شکافت که
برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله
علیه و آله بود. آنان که می خواستند
نور خدا را خاموش کنند، نمی دانستند
که اراده الهی، بر مانایی علی علیه
السلام استوار است و می بینیم که
همچنان، کردار و گفتار امام مؤمنان،
چراغ راه مردان خدا و حق جویان و
یکتاپرستان جهان است.
امام علی علیه السلام ؛ تجسم
عدالت
بررسی نهج البلاغه نشان می دهد که از
دیدگاه امام علی علیه السلام ، عدالت
در رأس ارزش های اسلامی قرار دارد و
تمامی ارزش ها به عدالت بازمی گردد.
در ارزیابی، مدیریت و قضاوت، عدالت،
شرط اصلی است. با این حال، تجسّم
عدالت، وجود مبارک خود امام علی علیه
السلام بود. این معنا در سخن معروف
توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی آمده
است که گفت: »امام علی؛ ما را جز این
نرسد که او را دوست بداریم و به او
عشق ورزیم. در کوفه ناگهان به حیله
کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت
گشت.« به سخن کارلایل می توان این
جمله را افزود که در واقع، پافشاری
امام علی علیه السلام بر اجرای احکام
و پیروی از سیره پیامبر اسلام و
پرهیز از انحراف در اداره حکومت،
زمینه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.
چشم انتظار دیدار پروردگار
در فرهنگ اسلامی، شهادت، هدف نیست،
بلکه ابزار ایستادگی و پایداری در
برابر تهاجم دشمنان دین است. هرگاه
بستر ایثار و از خودگذشتگی فراهم شد،
شهادت نیز پدیدار می شود. شهادت،
وسیله ای است که در پیشگاه حضرت دوست،
مقام و منزلت ویژه ای دارد و جایگاهی
است برای ابراز تعبد و اخلاص در
بندگی، و برای شهید شدن، چه کسی
والاتر از امام موحدان، حضرت علی
علیه السلام . انسان کاملی که به
شهادت عشق می ورزید و واژه شهادت
برایش نشاط آفرین بود.
در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام
علی علیه السلام آمده است که من
مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت،
بهترین مرگ ها را کشته شدن در راه خدا
می دانست و سوگند یاد کرده بود که
هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر از
مرگ در بستر در غیر بندگی خداست.
نوزده رمضان، سکوی پرواز ظاهری امام
علی علیه السلام تا بی کران ها، زمان
جدایی از خلق و رسیدن به محبوب واقعی
بود.
از خلافت تا شهادت
حضرت علی علیه السلام بر آن بود تا
آنجا که می شود، در پاسداری از اسلام
و ارزش های آن تلاش کند و در این راه،
افزون بر آیات قرآن، سیره پیامبر
اعظم صلی الله علیه و آله نیز به
عنوان الگوی عملی مورد توجه آن حضرت
قرار داشت. بنابراین، در مسئله خلافت
نیز همین معنا مورد توجه قرار گرفت و
دوران کوتاه رهبری سیاسی جامعه
اسلامی، نماد برجسته ای شد از شیوه
حکومت علوی. مدت این خلافت و پایان آن
را خوارزمی، از نویسندگان اهل سنت، در
کتاب مناقب خود چنین آورده است:»مدت
خلافت علی علیه السلام چهار سال و ده
ماه بود که به دست ابن ملجم مرادی به
شمشیر مضروب شد و این حادثه شوم، قبل
از ورود به دهه سوم ماه رمضان روی
داد«.
اوج جنایت بشری
حادثه ای که به شهادت امام علی علیه
السلام انجامید، یکی از بزرگ ترین
جنایت های بشری است؛ زیرا ابن ملجم
مرادی، هیچ آزاری از امام ندیده بود.
امیرمؤمنان علی علیه السلام برای او
سرا پا مهر و محبت و خیر و برکت بود،
چنان که برای دیگران.
این فاجعه، به بدنامی برنامه ریزان و
عامل آن انجامید و برای امام علی
علیه السلام ، حیاتی بود بالاتر از
حیات دنیوی. حادثه مسجد کوفه و واکنش
امام، نمایشگر اوج انسانیت و جلوه ای
از نمایش عدل علوی در تاریخ بشری است.
نوزدهم رمضان سال چهلم هجری، شاهد
مظلومیت علی علیه السلام و اوج بندگی
برترین انسان عصر پس از پیامبر بود.
از صحنه کارزار تا دیدار
پروردگار
به طور معمول، در اسلام، جهاد آنجا
معنا پیدا می کند که به مرزهای
اسلامی حمله شده و جامعه اسلامی یا
بخشی از آن مورد تهدید قرار گرفته
باشد. جنگ هایی که در زمان پیامبر
اعظم صلی الله علیه و آله و امام علی
علیه السلام رخ داد، چنین بود. در عین
حال، اگر جنگی شکل می گرفت و آتشی
شعله ور می شد، سردار و سپهسالار آن و
امیر جنگاوران و سربازان اسلام، کسی
جز شیر خدا، حضرت علی علیه السلام
نبود. ایشان در شب آخر عمر سراسر جهاد
و تلاش خویش و در فردای فاجعه نوزدهم
رمضان، خطاب به دخترش می فرماید:
»دخترم! من تمام عمرم را در معرکه ها
و صحنه های کارزار گذرانده و با
پهلوانان و شجاعان نامی مبارزه ها
کرده ام. چه بسیار یک تنه بر صفوف
دشمن حمله برده و بزرگان رزم جوی عرب
را به خاک و خون افکنده ام. ترسی از
چنین اتفاقات ندارم، ولی امشب احساس
می کنم دیدار حق فرا رسیده است«.
سبک بار و بی قرار
انسان ها از مرگ گریزانند و از
گرفتاری در چنگال آن هراسی همیشگی
دارند. اسلام، بزرگانی را به جوامع
بشری معرفی کرد که نه تنها از مرگ نمی
ترسیدند، بلکه آن را به بازی می
گرفتند. برجسته ترین شخص در سبک باری
و در عین حال بی قراری درباره مرگ در
راه خدا، امیرمؤمنان علی علیه السلام
بود. صحنه های فراوانی در زندگی امام
علی علیه السلام پدید آمد که شاهدی
بر این معناست. برای نمونه، در جریان
هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و
آله ، در بستر ایشان خوابید و در
واقع، در آغوش خطر آرمید. در جنگ بدر،
نه تنها دلاوران قریش را به خاک
انداخت، بلکه پشت ترس را نیز به خاک
کشاند. در جنگ احد، بیش از هفتاد زخم
برداشت، ولی پایداری اش، به اسلام و
مسلمانان قوّت بخشید. از همه
پرمعناتر اینکه، برای تأمین هزینه
ازدواجش، زره خود را فروخت؛ زیرا به
تعبیر پیامبر اسلام، به آن نیاز
نداشت. آن انتظار و این بی قراری،
درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال
انجامید.
مدعیان حق و حق کشی
مسجد کوفه در نوزدهم ماه رمضان سال
چهلم، محلی بود که پرده از چهره
مسلمان نمایان برداشته شد. خوارج
باقی مانده از جنگ نهروان، نورانیت
خورشید را نمی دیدند و حق و باطل را
به گونه ای یکسان در تاریکی می
پنداشتند و تنها خود را مسلمان می
دانستند. به تعبیر امام خمینی رحمه
الله ، آنهایی که حضرت امیرمؤمنان
علی علیه السلام را در محراب عبادت
کشتند، مدعی اسلام بودند و با اسم
اسلام، با اسلام جنگیدند. ایشان در
جای دیگر، از عده ای یاد می کند که
پیشانی شان از شدت طول سجده پینه
بسته بود، ولی حق را کشتند. این مسئله
و شهادت امام علی علیه السلام ، گواه
مظلومیت و غربت آن امام همام است.
نوزده رمضان، از منظری دیگر
فاجعه نوزده رمضان سال چهلم هجری را
از زبان ابن ملجم مرادی می توان این
گونه بیان کرد: علی علیه السلام وارد
مسجد شد و پس از آنکه با خدای خویش
راز و نیاز کرد، راه پشت بام مسجد را
در پیش گرفت و با ندای بلند، آواز
اذان سر داد. آن گاه با صدای محبت
آمیزش مرا برای نماز بیدار کرد. سپس
در محراب به نماز ایستاد. لحظات سخت و
سنگینی بود. همین که علی علیه السلام
سر از سجده برداشت، بلافاصله شمشیرم
را بالای سر بردم و با تمام قوا آن را
فرود آوردم و درست بر جایی زدم که عمر
و بن عبدود در جنگ خندق بر سر علی
علیه السلام ضربه زده بود. این ضربت
تا سجده گاهش را شکافت و خون فواره
زد، ولی علی علیه السلام فقط ندا در
داد: »به خدای کعبه رستگار شدم«.
از هدایت به ضلالت
امام علی علیه السلام ، مقام امامت و
پیشوایی امت اسلامی را بر عهده داشت.
در کتاب شریف نهج البلاغه، به جایگاه
رهبری و نیز وظایف حاکم جامعه دینی
اشاره شده است. مبارزه با فساد و
رهبران فاسد، بهره وری از دانش، بینش
و مدیریت همراه با پیشینه درخشان و
دارا بودن صفاتی چون مردم دوستی،
خودسازی، هوشیاری، قاطعیت، هماهنگی
در گفتار و کردار و دردمندی، از جمله
نکاتی است که مورد توجه امام علی
علیه السلام قرار گرفته است. با این
عقیده، امیرمؤمنان پس از آنکه در
مسجد کوفه هدف قرار گرفت، خطاب به ابن
ملجم فرمود: »آیا من برای تو امام
بدی بودم که با من این گونه رفتار
کردی؟ آیا بر تو مهربان نبودم؟ آیا
بیش از دیگران به تو عنایت نکردم؟
آیا عطایت را زیاد نکردم؟ زیرا امید
داشتم که از گمراهی رهایی یابی و به
هدایت رهنمون شوی«.
مدارا با اسیر
بی تردید، فتوت و مردانگی، از ویژگی
های اخلاقی است که بسیار مورد توجه و
تأکید قرآن و آموزه های تربیتی
پیشوایان معصوم علیهم السلام قرار
گرفته است. دامنه این مردانگی در
مورد آن بزرگواران چنان گسترده است
که حتی گاه بر سر دشمنان دین نیز سایه
افکنده است. یکی از جلوه های تاریخی و
ماندگار اخلاق اسلامی، مسئله برخورد
امیرمؤمنان علی علیه السلام با ابن
ملجم مرادی است. در تاریخ آمده است که
امام علی علیه السلام فرمود: »او
اسیر شماست، به او نیکی کنید. محلی را
که در آن زندانی است، وسیع قرار دهید.
اگر من زنده ماندم، او را خواهم کشت
یا اگر مایل بودم، خواهمش بخشید. اگر
مُردم، او را یک ضربت بزنید، همان
گونه که بر من ضربت زده است.« این
وصیت را شهریار شعر ایران زمین، این
گونه به نظم آورده است:
به جز از علی علیه السلام که گوید به
پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
از زبان دشمن
بزرگی و بزرگواری امیرمؤمنان علی
علیه السلام ، بدیهی و کتمان ناپذیر
است و در قرآن کریم نیز آیات متعددی
در این باره وجود دارد. جالب اینجاست
که دشمنانش نیز این شخصیت بزرگ را
ستوده اند. معاویه، دشمن سرسخت آن
حضرت، پس از شنیدن خبر شهادت امام علی
علیه السلام گفت: »کسی را از دست
دادند که منبع دانش، برتری و نیکی بود
و مقام برجسته ای داشت. نمی دانید
اسلام، چه شخصیت دانشور، فضیلت گستر،
پرسابقه و درخشنده ای را از دست داد.«
این در حالی است که میزان دشمنی
معاویه با آن حضرت، بر هیچ کس پوشیده
نیست.
پدیدآورنده: سیدمحمدحسین حسینی
هرندی
  
خورشید فروزان حیات امام علی علیه
السلام ، در افق روز نوزدهم رمضان سال
چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون
نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین، فرق
انسان عدالت گستری را شکافت که
برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله
علیه و آله بود. آنان که می خواستند
نور خدا را خاموش کنند، نمی دانستند
که اراده الهی، بر مانایی علی علیه
السلام استوار است و می بینیم که
همچنان، کردار و گفتار امام مؤمنان،
چراغ راه مردان خدا و حق جویان و
یکتاپرستان جهان است.
امام علی علیه السلام ؛ تجسم
عدالت
بررسی نهج البلاغه نشان می دهد که از
دیدگاه امام علی علیه السلام ، عدالت
در رأس ارزش های اسلامی قرار دارد و
تمامی ارزش ها به عدالت بازمی گردد.
در ارزیابی، مدیریت و قضاوت، عدالت،
شرط اصلی است. با این حال، تجسّم
عدالت، وجود مبارک خود امام علی علیه
السلام بود. این معنا در سخن معروف
توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی آمده
است که گفت: »امام علی؛ ما را جز این
نرسد که او را دوست بداریم و به او
عشق ورزیم. در کوفه ناگهان به حیله
کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت
گشت.« به سخن کارلایل می توان این
جمله را افزود که در واقع، پافشاری
امام علی علیه السلام بر اجرای احکام
و پیروی از سیره پیامبر اسلام و
پرهیز از انحراف در اداره حکومت،
زمینه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.
چشم انتظار دیدار پروردگار
در فرهنگ اسلامی، شهادت، هدف نیست،
بلکه ابزار ایستادگی و پایداری در
برابر تهاجم دشمنان دین است. هرگاه
بستر ایثار و از خودگذشتگی فراهم شد،
شهادت نیز پدیدار می شود. شهادت،
وسیله ای است که در پیشگاه حضرت دوست،
مقام و منزلت ویژه ای دارد و جایگاهی
است برای ابراز تعبد و اخلاص در
بندگی، و برای شهید شدن، چه کسی
والاتر از امام موحدان، حضرت علی
علیه السلام . انسان کاملی که به
شهادت عشق می ورزید و واژه شهادت
برایش نشاط آفرین بود.
در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام
علی علیه السلام آمده است که من
مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت،
بهترین مرگ ها را کشته شدن در راه خدا
می دانست و سوگند یاد کرده بود که
هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر از
مرگ در بستر در غیر بندگی خداست.
نوزده رمضان، سکوی پرواز ظاهری امام
علی علیه السلام تا بی کران ها، زمان
جدایی از خلق و رسیدن به محبوب واقعی
بود.
از خلافت تا شهادت
حضرت علی علیه السلام بر آن بود تا
آنجا که می شود، در پاسداری از اسلام
و ارزش های آن تلاش کند و در این راه،
افزون بر آیات قرآن، سیره پیامبر
اعظم صلی الله علیه و آله نیز به
عنوان الگوی عملی مورد توجه آن حضرت
قرار داشت. بنابراین، در مسئله خلافت
نیز همین معنا مورد توجه قرار گرفت و
دوران کوتاه رهبری سیاسی جامعه
اسلامی، نماد برجسته ای شد از شیوه
حکومت علوی. مدت این خلافت و پایان آن
را خوارزمی، از نویسندگان اهل سنت، در
کتاب مناقب خود چنین آورده است:»مدت
خلافت علی علیه السلام چهار سال و ده
ماه بود که به دست ابن ملجم مرادی به
شمشیر مضروب شد و این حادثه شوم، قبل
از ورود به دهه سوم ماه رمضان روی
داد«.
اوج جنایت بشری
حادثه ای که به شهادت امام علی علیه
السلام انجامید، یکی از بزرگ ترین
جنایت های بشری است؛ زیرا ابن ملجم
مرادی، هیچ آزاری از امام ندیده بود.
امیرمؤمنان علی علیه السلام برای او
سرا پا مهر و محبت و خیر و برکت بود،
چنان که برای دیگران.
این فاجعه، به بدنامی برنامه ریزان و
عامل آن انجامید و برای امام علی
علیه السلام ، حیاتی بود بالاتر از
حیات دنیوی. حادثه مسجد کوفه و واکنش
امام، نمایشگر اوج انسانیت و جلوه ای
از نمایش عدل علوی در تاریخ بشری است.
نوزدهم رمضان سال چهلم هجری، شاهد
مظلومیت علی علیه السلام و اوج بندگی
برترین انسان عصر پس از پیامبر بود.
از صحنه کارزار تا دیدار
پروردگار
به طور معمول، در اسلام، جهاد آنجا
معنا پیدا می کند که به مرزهای
اسلامی حمله شده و جامعه اسلامی یا
بخشی از آن مورد تهدید قرار گرفته
باشد. جنگ هایی که در زمان پیامبر
اعظم صلی الله علیه و آله و امام علی
علیه السلام رخ داد، چنین بود. در عین
حال، اگر جنگی شکل می گرفت و آتشی
شعله ور می شد، سردار و سپهسالار آن و
امیر جنگاوران و سربازان اسلام، کسی
جز شیر خدا، حضرت علی علیه السلام
نبود. ایشان در شب آخر عمر سراسر جهاد
و تلاش خویش و در فردای فاجعه نوزدهم
رمضان، خطاب به دخترش می فرماید:
»دخترم! من تمام عمرم را در معرکه ها
و صحنه های کارزار گذرانده و با
پهلوانان و شجاعان نامی مبارزه ها
کرده ام. چه بسیار یک تنه بر صفوف
دشمن حمله برده و بزرگان رزم جوی عرب
را به خاک و خون افکنده ام. ترسی از
چنین اتفاقات ندارم، ولی امشب احساس
می کنم دیدار حق فرا رسیده است«.
سبک بار و بی قرار
انسان ها از مرگ گریزانند و از
گرفتاری در چنگال آن هراسی همیشگی
دارند. اسلام، بزرگانی را به جوامع
بشری معرفی کرد که نه تنها از مرگ نمی
ترسیدند، بلکه آن را به بازی می
گرفتند. برجسته ترین شخص در سبک باری
و در عین حال بی قراری درباره مرگ در
راه خدا، امیرمؤمنان علی علیه السلام
بود. صحنه های فراوانی در زندگی امام
علی علیه السلام پدید آمد که شاهدی
بر این معناست. برای نمونه، در جریان
هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و
آله ، در بستر ایشان خوابید و در
واقع، در آغوش خطر آرمید. در جنگ بدر،
نه تنها دلاوران قریش را به خاک
انداخت، بلکه پشت ترس را نیز به خاک
کشاند. در جنگ احد، بیش از هفتاد زخم
برداشت، ولی پایداری اش، به اسلام و
مسلمانان قوّت بخشید. از همه
پرمعناتر اینکه، برای تأمین هزینه
ازدواجش، زره خود را فروخت؛ زیرا به
تعبیر پیامبر اسلام، به آن نیاز
نداشت. آن انتظار و این بی قراری،
درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال
انجامید.
مدعیان حق و حق کشی
مسجد کوفه در نوزدهم ماه رمضان سال
چهلم، محلی بود که پرده از چهره
مسلمان نمایان برداشته شد. خوارج
باقی مانده از جنگ نهروان، نورانیت
خورشید را نمی دیدند و حق و باطل را
به گونه ای یکسان در تاریکی می
پنداشتند و تنها خود را مسلمان می
دانستند. به تعبیر امام خمینی رحمه
الله ، آنهایی که حضرت امیرمؤمنان
علی علیه السلام را در محراب عبادت
کشتند، مدعی اسلام بودند و با اسم
اسلام، با اسلام جنگیدند. ایشان در
جای دیگر، از عده ای یاد می کند که
پیشانی شان از شدت طول سجده پینه
بسته بود، ولی حق را کشتند. این مسئله
و شهادت امام علی علیه السلام ، گواه
مظلومیت و غربت آن امام همام است.
نوزده رمضان، از منظری دیگر
فاجعه نوزده رمضان سال چهلم هجری را
از زبان ابن ملجم مرادی می توان این
گونه بیان کرد: علی علیه السلام وارد
مسجد شد و پس از آنکه با خدای خویش
راز و نیاز کرد، راه پشت بام مسجد را
در پیش گرفت و با ندای بلند، آواز
اذان سر داد. آن گاه با صدای محبت
آمیزش مرا برای نماز بیدار کرد. سپس
در محراب به نماز ایستاد. لحظات سخت و
سنگینی بود. همین که علی علیه السلام
سر از سجده برداشت، بلافاصله شمشیرم
را بالای سر بردم و با تمام قوا آن را
فرود آوردم و درست بر جایی زدم که عمر
و بن عبدود در جنگ خندق بر سر علی
علیه السلام ضربه زده بود. این ضربت
تا سجده گاهش را شکافت و خون فواره
زد، ولی علی علیه السلام فقط ندا در
داد: »به خدای کعبه رستگار شدم«.
از هدایت به ضلالت
امام علی علیه السلام ، مقام امامت و
پیشوایی امت اسلامی را بر عهده داشت.
در کتاب شریف نهج البلاغه، به جایگاه
رهبری و نیز وظایف حاکم جامعه دینی
اشاره شده است. مبارزه با فساد و
رهبران فاسد، بهره وری از دانش، بینش
و مدیریت همراه با پیشینه درخشان و
دارا بودن صفاتی چون مردم دوستی،
خودسازی، هوشیاری، قاطعیت، هماهنگی
در گفتار و کردار و دردمندی، از جمله
نکاتی است که مورد توجه امام علی
علیه السلام قرار گرفته است. با این
عقیده، امیرمؤمنان پس از آنکه در
مسجد کوفه هدف قرار گرفت، خطاب به ابن
ملجم فرمود: »آیا من برای تو امام
بدی بودم که با من این گونه رفتار
کردی؟ آیا بر تو مهربان نبودم؟ آیا
بیش از دیگران به تو عنایت نکردم؟
آیا عطایت را زیاد نکردم؟ زیرا امید
داشتم که از گمراهی رهایی یابی و به
هدایت رهنمون شوی«.
مدارا با اسیر
بی تردید، فتوت و مردانگی، از ویژگی
های اخلاقی است که بسیار مورد توجه و
تأکید قرآن و آموزه های تربیتی
پیشوایان معصوم علیهم السلام قرار
گرفته است. دامنه این مردانگی در
مورد آن بزرگواران چنان گسترده است
که حتی گاه بر سر دشمنان دین نیز سایه
افکنده است. یکی از جلوه های تاریخی و
ماندگار اخلاق اسلامی، مسئله برخورد
امیرمؤمنان علی علیه السلام با ابن
ملجم مرادی است. در تاریخ آمده است که
امام علی علیه السلام فرمود: »او
اسیر شماست، به او نیکی کنید. محلی را
که در آن زندانی است، وسیع قرار دهید.
اگر من زنده ماندم، او را خواهم کشت
یا اگر مایل بودم، خواهمش بخشید. اگر
مُردم، او را یک ضربت بزنید، همان
گونه که بر من ضربت زده است.« این
وصیت را شهریار شعر ایران زمین، این
گونه به نظم آورده است:
به جز از علی علیه السلام که گوید به
پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
از زبان دشمن
بزرگی و بزرگواری امیرمؤمنان علی
علیه السلام ، بدیهی و کتمان ناپذیر
است و در قرآن کریم نیز آیات متعددی
در این باره وجود دارد. جالب اینجاست
که دشمنانش نیز این شخصیت بزرگ را
ستوده اند. معاویه، دشمن سرسخت آن
حضرت، پس از شنیدن خبر شهادت امام علی
علیه السلام گفت: »کسی را از دست
دادند که منبع دانش، برتری و نیکی بود
و مقام برجسته ای داشت. نمی دانید
اسلام، چه شخصیت دانشور، فضیلت گستر،
پرسابقه و درخشنده ای را از دست داد.«
این در حالی است که میزان دشمنی
معاویه با آن حضرت، بر هیچ کس پوشیده
نیست.
پدیدآورنده: سیدمحمدحسین حسینی
هرندی
  
ضربت خوردن امام علی علیه السلام
دوشنبه
9 مهر 1386
19 رمضان 1428
1.Oct. 2007
اشاره
خورشید فروزان حیات امام علی علیه
السلام ، در افق روز نوزدهم رمضان سال
چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون
نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین، فرق
انسان عدالت گستری را شکافت که
برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله
علیه و آله بود. آنان که می خواستند
نور خدا را خاموش کنند، نمی دانستند
که اراده الهی، بر مانایی علی علیه
السلام استوار است و می بینیم که
همچنان، کردار و گفتار امام مؤمنان،
چراغ راه مردان خدا و حق جویان و
یکتاپرستان جهان است.
امام علی علیه السلام ؛ تجسم
عدالت
بررسی نهج البلاغه نشان می دهد که از
دیدگاه امام علی علیه السلام ، عدالت
در رأس ارزش های اسلامی قرار دارد و
تمامی ارزش ها به عدالت بازمی گردد.
در ارزیابی، مدیریت و قضاوت، عدالت،
شرط اصلی است. با این حال، تجسّم
عدالت، وجود مبارک خود امام علی علیه
السلام بود. این معنا در سخن معروف
توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی آمده
است که گفت: »امام علی؛ ما را جز این
نرسد که او را دوست بداریم و به او
عشق ورزیم. در کوفه ناگهان به حیله
کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت
گشت.« به سخن کارلایل می توان این
جمله را افزود که در واقع، پافشاری
امام علی علیه السلام بر اجرای احکام
و پیروی از سیره پیامبر اسلام و
پرهیز از انحراف در اداره حکومت،
زمینه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.
چشم انتظار دیدار پروردگار
در فرهنگ اسلامی، شهادت، هدف نیست،
بلکه ابزار ایستادگی و پایداری در
برابر تهاجم دشمنان دین است. هرگاه
بستر ایثار و از خودگذشتگی فراهم شد،
شهادت نیز پدیدار می شود. شهادت،
وسیله ای است که در پیشگاه حضرت دوست،
مقام و منزلت ویژه ای دارد و جایگاهی
است برای ابراز تعبد و اخلاص در
بندگی، و برای شهید شدن، چه کسی
والاتر از امام موحدان، حضرت علی
علیه السلام . انسان کاملی که به
شهادت عشق می ورزید و واژه شهادت
برایش نشاط آفرین بود.
در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام
علی علیه السلام آمده است که من
مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت،
بهترین مرگ ها را کشته شدن در راه خدا
می دانست و سوگند یاد کرده بود که
هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر از
مرگ در بستر در غیر بندگی خداست.
نوزده رمضان، سکوی پرواز ظاهری امام
علی علیه السلام تا بی کران ها، زمان
جدایی از خلق و رسیدن به محبوب واقعی
بود.
از خلافت تا شهادت
حضرت علی علیه السلام بر آن بود تا
آنجا که می شود، در پاسداری از اسلام
و ارزش های آن تلاش کند و در این راه،
افزون بر آیات قرآن، سیره پیامبر
اعظم صلی الله علیه و آله نیز به
عنوان الگوی عملی مورد توجه آن حضرت
قرار داشت. بنابراین، در مسئله خلافت
نیز همین معنا مورد توجه قرار گرفت و
دوران کوتاه رهبری سیاسی جامعه
اسلامی، نماد برجسته ای شد از شیوه
حکومت علوی. مدت این خلافت و پایان آن
را خوارزمی، از نویسندگان اهل سنت، در
کتاب مناقب خود چنین آورده است:»مدت
خلافت علی علیه السلام چهار سال و ده
ماه بود که به دست ابن ملجم مرادی به
شمشیر مضروب شد و این حادثه شوم، قبل
از ورود به دهه سوم ماه رمضان روی
داد«.
اوج جنایت بشری
حادثه ای که به شهادت امام علی علیه
السلام انجامید، یکی از بزرگ ترین
جنایت های بشری است؛ زیرا ابن ملجم
مرادی، هیچ آزاری از امام ندیده بود.
امیرمؤمنان علی علیه السلام برای او
سرا پا مهر و محبت و خیر و برکت بود،
چنان که برای دیگران.
این فاجعه، به بدنامی برنامه ریزان و
عامل آن انجامید و برای امام علی
علیه السلام ، حیاتی بود بالاتر از
حیات دنیوی. حادثه مسجد کوفه و واکنش
امام، نمایشگر اوج انسانیت و جلوه ای
از نمایش عدل علوی در تاریخ بشری است.
نوزدهم رمضان سال چهلم هجری، شاهد
مظلومیت علی علیه السلام و اوج بندگی
برترین انسان عصر پس از پیامبر بود.
از صحنه کارزار تا دیدار
پروردگار
به طور معمول، در اسلام، جهاد آنجا
معنا پیدا می کند که به مرزهای
اسلامی حمله شده و جامعه اسلامی یا
بخشی از آن مورد تهدید قرار گرفته
باشد. جنگ هایی که در زمان پیامبر
اعظم صلی الله علیه و آله و امام علی
علیه السلام رخ داد، چنین بود. در عین
حال، اگر جنگی شکل می گرفت و آتشی
شعله ور می شد، سردار و سپهسالار آن و
امیر جنگاوران و سربازان اسلام، کسی
جز شیر خدا، حضرت علی علیه السلام
نبود. ایشان در شب آخر عمر سراسر جهاد
و تلاش خویش و در فردای فاجعه نوزدهم
رمضان، خطاب به دخترش می فرماید:
»دخترم! من تمام عمرم را در معرکه ها
و صحنه های کارزار گذرانده و با
پهلوانان و شجاعان نامی مبارزه ها
کرده ام. چه بسیار یک تنه بر صفوف
دشمن حمله برده و بزرگان رزم جوی عرب
را به خاک و خون افکنده ام. ترسی از
چنین اتفاقات ندارم، ولی امشب احساس
می کنم دیدار حق فرا رسیده است«.
سبک بار و بی قرار
انسان ها از مرگ گریزانند و از
گرفتاری در چنگال آن هراسی همیشگی
دارند. اسلام، بزرگانی را به جوامع
بشری معرفی کرد که نه تنها از مرگ نمی
ترسیدند، بلکه آن را به بازی می
گرفتند. برجسته ترین شخص در سبک باری
و در عین حال بی قراری درباره مرگ در
راه خدا، امیرمؤمنان علی علیه السلام
بود. صحنه های فراوانی در زندگی امام
علی علیه السلام پدید آمد که شاهدی
بر این معناست. برای نمونه، در جریان
هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و
آله ، در بستر ایشان خوابید و در
واقع، در آغوش خطر آرمید. در جنگ بدر،
نه تنها دلاوران قریش را به خاک
انداخت، بلکه پشت ترس را نیز به خاک
کشاند. در جنگ احد، بیش از هفتاد زخم
برداشت، ولی پایداری اش، به اسلام و
مسلمانان قوّت بخشید. از همه
پرمعناتر اینکه، برای تأمین هزینه
ازدواجش، زره خود را فروخت؛ زیرا به
تعبیر پیامبر اسلام، به آن نیاز
نداشت. آن انتظار و این بی قراری،
درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال
انجامید.
مدعیان حق و حق کشی
مسجد کوفه در نوزدهم ماه رمضان سال
چهلم، محلی بود که پرده از چهره
مسلمان نمایان برداشته شد. خوارج
باقی مانده از جنگ نهروان، نورانیت
خورشید را نمی دیدند و حق و باطل را
به گونه ای یکسان در تاریکی می
پنداشتند و تنها خود را مسلمان می
دانستند. به تعبیر امام خمینی رحمه
الله ، آنهایی که حضرت امیرمؤمنان
علی علیه السلام را در محراب عبادت
کشتند، مدعی اسلام بودند و با اسم
اسلام، با اسلام جنگیدند. ایشان در
جای دیگر، از عده ای یاد می کند که
پیشانی شان از شدت طول سجده پینه
بسته بود، ولی حق را کشتند. این مسئله
و شهادت امام علی علیه السلام ، گواه
مظلومیت و غربت آن امام همام است.
نوزده رمضان، از منظری دیگر
فاجعه نوزده رمضان سال چهلم هجری را
از زبان ابن ملجم مرادی می توان این
گونه بیان کرد: علی علیه السلام وارد
مسجد شد و پس از آنکه با خدای خویش
راز و نیاز کرد، راه پشت بام مسجد را
در پیش گرفت و با ندای بلند، آواز
اذان سر داد. آن گاه با صدای محبت
آمیزش مرا برای نماز بیدار کرد. سپس
در محراب به نماز ایستاد. لحظات سخت و
سنگینی بود. همین که علی علیه السلام
سر از سجده برداشت، بلافاصله شمشیرم
را بالای سر بردم و با تمام قوا آن را
فرود آوردم و درست بر جایی زدم که عمر
و بن عبدود در جنگ خندق بر سر علی
علیه السلام ضربه زده بود. این ضربت
تا سجده گاهش را شکافت و خون فواره
زد، ولی علی علیه السلام فقط ندا در
داد: »به خدای کعبه رستگار شدم«.
از هدایت به ضلالت
امام علی علیه السلام ، مقام امامت و
پیشوایی امت اسلامی را بر عهده داشت.
در کتاب شریف نهج البلاغه، به جایگاه
رهبری و نیز وظایف حاکم جامعه دینی
اشاره شده است. مبارزه با فساد و
رهبران فاسد، بهره وری از دانش، بینش
و مدیریت همراه با پیشینه درخشان و
دارا بودن صفاتی چون مردم دوستی،
خودسازی، هوشیاری، قاطعیت، هماهنگی
در گفتار و کردار و دردمندی، از جمله
نکاتی است که مورد توجه امام علی
علیه السلام قرار گرفته است. با این
عقیده، امیرمؤمنان پس از آنکه در
مسجد کوفه هدف قرار گرفت، خطاب به ابن
ملجم فرمود: »آیا من برای تو امام
بدی بودم که با من این گونه رفتار
کردی؟ آیا بر تو مهربان نبودم؟ آیا
بیش از دیگران به تو عنایت نکردم؟
آیا عطایت را زیاد نکردم؟ زیرا امید
داشتم که از گمراهی رهایی یابی و به
هدایت رهنمون شوی«.
مدارا با اسیر
بی تردید، فتوت و مردانگی، از ویژگی
های اخلاقی است که بسیار مورد توجه و
تأکید قرآن و آموزه های تربیتی
پیشوایان معصوم علیهم السلام قرار
گرفته است. دامنه این مردانگی در
مورد آن بزرگواران چنان گسترده است
که حتی گاه بر سر دشمنان دین نیز سایه
افکنده است. یکی از جلوه های تاریخی و
ماندگار اخلاق اسلامی، مسئله برخورد
امیرمؤمنان علی علیه السلام با ابن
ملجم مرادی است. در تاریخ آمده است که
امام علی علیه السلام فرمود: »او
اسیر شماست، به او نیکی کنید. محلی را
که در آن زندانی است، وسیع قرار دهید.
اگر من زنده ماندم، او را خواهم کشت
یا اگر مایل بودم، خواهمش بخشید. اگر
مُردم، او را یک ضربت بزنید، همان
گونه که بر من ضربت زده است.« این
وصیت را شهریار شعر ایران زمین، این
گونه به نظم آورده است:
به جز از علی علیه السلام که گوید به
پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
از زبان دشمن
بزرگی و بزرگواری امیرمؤمنان علی
علیه السلام ، بدیهی و کتمان ناپذیر
است و در قرآن کریم نیز آیات متعددی
در این باره وجود دارد. جالب اینجاست
که دشمنانش نیز این شخصیت بزرگ را
ستوده اند. معاویه، دشمن سرسخت آن
حضرت، پس از شنیدن خبر شهادت امام علی
علیه السلام گفت: »کسی را از دست
دادند که منبع دانش، برتری و نیکی بود
و مقام برجسته ای داشت. نمی دانید
اسلام، چه شخصیت دانشور، فضیلت گستر،
پرسابقه و درخشنده ای را از دست داد.«
این در حالی است که میزان دشمنی
معاویه با آن حضرت، بر هیچ کس پوشیده
نیست.
پدیدآورنده: سیدمحمدحسین حسینی
هرندی
  
ابن عباس گوید: در روز پیروزى بر یهود
بنى نضیر که پس از جنگ احد در سال سوم
هجرت واقع شد و اموال بسیارى را از
بنى نضیر بدست مسلمین افتاد و یهود
چون بدون جنگ تسلیم شدند، اموالشان
به عنوان فیى ء که بخشى از انفال است
در اختیار پیامبر صلّى اللَّه علیه و
آله قرار گرفت.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به
انصار )مسلمانانى که اهل مدینه
بودند( فرمود: اگر مایل هستید اموال
و خانههایتان از آن شما باشد، ولى از
این غنایم فىء چیزى به شما داده نشود.
انصار که آمادگى تا حدّ ایثار در راه
اسلام و مسلمین را داشتند، گفتند: هم
اموال و خانههایمان را بین مهاجران
تقسیم کنید، و هم چشمداشتى به غنائم
نداریم» و به این ترتیب: مهاجران را
بر خود مقدم داشتند. در این وقت آیه 9
سوره حشر در فضیلت کار انصار نازل شد
که بخشى از آیه این است: وَ الَّذینَ
تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ اْلإیمانَ
مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ
هاجَرَ إلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ
فىصُدُورِهِمْ حاجَةً مِمّا
أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلى
أنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ
خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ
نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ
الْمُفْلِحُونَ )59حشر/9( و ]براى[
کسانى که پیش از آنان در سراى اسلام
]مدینه[ جاى گرفتند و ایمان را
پذیرفتند، کسانى را که به سوى آنان
هجرت کردهاند، دوست مىدارند و نسبت
به آنچه به ایشان داده شده است، در دل
خود احساس نیاز نمىکنند، و ]آنان را[
ولو خود نیازمندى داشته باشند، بر
خود برمىگزینند، و کسانى که از
آزمندى نفس خویش در امان مانند،
آنانند که رستگارند.
مهاجران، انصار را از خود مقدم
مىدارند، هر چند به آن نیاز دارند.
آرى مسلمانان راستین صدر اسلام این
گونه آمادگى در انفاق و تقویت مالى
مسلمانان دیگر داشتند که مسلماً نقش
موثرى در پیروزى داشت.
  
عده اى از اهل مدینه ، پیامبر صلى
الله علیه و آله و پنج نفر از اصحاب
او را به غذایى که آماده کرده بودند،
دعوت نمودند. حضرت دعوت آنها را
پذیرفت ، اما وقتى به منزل میزبان مى
رفتند، در بین راه یک نفر دیگر که
دعوت نشده بود، به آنها گروید. وقتى
به منزل نزدیک شدند، پیامبر صلى الله
علیه و آله به او گفت : آنها تو را
دعوت نکرده اند، همین جا بنشین تا من
با آنها صحبت کنم و همراهى تو را، با
آنها در میان بگذارم و اجازه ورودت
را بگیرم.
  
دعا کنید
رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله به
عیادت بیمارى آمدند و از او
احوالپرسى کرده و فرمودند: جریان
بیمارى تو چیست؟ عرض کرد: شما نماز
مغرب را براى ما خواندید و در نماز
سوره قارعه را قرائت فرمودید پس از
آن من گفتم بار خدایا اگر براى من در
نزد تو گناهى است که مىخواهى مرا به
خاطر آن در آخرت عذاب کنى آن عذاب را
زودتر در این جهان پیش آور و به آخرت
نینداز.
با گفتن این جمله به حال بیمارى و
ناراحتى افتادم و به این حالت در
آمدم و این چنین که مىبینید شدم. رسول
اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود:
بد چیزى گفتى چرا نگفتى:
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا
آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ
فِى اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا
عَذابَ النّارِ )2بقره/201( و از
ایشان کسانى هستند که مىگویند
پروردگارا به ما در دنیا بهره نیک و
در آخرت هم بهره نیک عطا فرما و ما را
از عذاب دوزخ در امان بدار.
پروردگارا عطا کن بما در دنیا حسنه و
در آخرت حسنه و خوبى را و ما را از
آتش نگهدارى فرما.
آنگاه پیامبر براى او دعا کردند و آن
جوان مریض، بهبودى یافت.)2(
)2( - سفینة البحار، جلد 2، صفحه 208.
نمونه هائى از تأثیر و نفوذ قرآن،
صفحه 190.
  
قرآن و تهیدستان باتقوا
هنگامى که پیامبر صلّى اللَّه علیه و
آله به مدینه هجرت کرد، جمعى از
مسلمانان نیز به مدینه هجرت کردند،
این مسلمانان در مدینه، نه خانه
داشتند و نه مال و ثروتى که بتوانند
با آن، زندگى خود را تأمین کنند،
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آنها
را در کنار مسجد، پناه دیوار مسجد جا
داده بود، و به آنها -اصحاب صفّه-
مىگفتند، زیرا آنها در صُفهها یعنى
در زیر سایبانهاى ساده کنار مسجد
زندگى مىکردند، پیامبر صلّى اللَّه
علیه و آله با آنها گرم مىگرفت و
مانند رفیق صمیمى با آنها رفتار
مىکرد و گاهى براى آنها غذا مىبرد، و
کنار آنها مىنشست و هم صحبت مىشد، و
گاهى آنها نزد پیامبر صلّى اللَّه
علیه و آله مىآمدند، پیامبر صلّى
اللَّه علیه و آله مقدم آنها را
گرامى میداشت و مونس و همدم آنها
گردید.
در این میان، گاهى بعضى از ثروتمندان
مسلمان مدینه، نزد رسول خدا صلّى
اللَّه علیه و آله مىآمدند، وقتى که
آن حضرت را همدم آن مسلمانان فقیر
مىدیدند، این کار را ناپسند
مىدانستند، و دوست داشتند که پیامبر
صلّى اللَّه علیه و آله شأن و مقام
خود را حفظ کند و با آنها همدم نشود.
روزى یکى از اصحاب صُفّه، نزد رسول
خدا صلّى اللَّه علیه و آله بود، و به
قدرى به آن حضرت نزدیک شده بود که
)مانند فرزندى کنار پدرش( به پیامبر
صلّى اللَّه علیه و آله چسبیده بود و
با آن حضرت سخن مىگفت، در این وقت یک
نفر از مسلمانان مدینه آمد، ولى
نزدیک نیامد بلکه در فاصله دور نشست،
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به او
فرمود: -پیش بیا-. او پیش نیامد.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به او
فرمود: -گویا مىترسى از فقر این شخص
چیزى به تو بچسبد که جلو نمىآیى؟-
او عرض کرد: -این افراد )تهیدست و هیچ
ندار( را از حضور خود دور کن- از آنجا
که اعتراض کنندگان، شخصیّت را در مال
و ثروت و مقام، مىدانستند، و عظمت
روحى آن مردان مهاجر را نمىدیدند که
همه زندگى خود را به خاطر پیروزى
اسلام، فدا نمودهاند، و از آنجا که
آنها فکر طبقاتى در سر مىپروراندند،
و همنشینى با فقرا را عار مىدانستند،
آیه 52 و 53 سوره انعام در ردّ
پیشنهاد آنها نازل گردید.
در آیه 52 مىخوانیم: وَ لا تَطْرُدِ
الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ
بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ
یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ
مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما
مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ
شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ
مِنَ الظّالِمینَ )6أنعام/52( و
کسانى را که پروردگارشان را
بامدادان و شامگاهان ]به نیایش[
مىخوانند ]و[ خشنودى او را مىجویند
]از خود[ مران، چیزى از حساب آنان بر
تو و چیزى از حساب تو بر آنان نیست که
برانیشان و از ستمکاران شوى.
آنان را که صبح و شام خدا را مىخوانند
و جز ذات پاک او نظر دیگرى ندارند
)یعنى اصحاب صُفه را( از خود دور مکن،
نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو
بر آنها )پس دلیلى ندارد که آنها را
از خود دور کنى.( اگر آنها را از خود
برانى از ستمگران خواهى بود.
به این ترتیب، اسلام بر فکر امتیاز
طبقاتى، خطّ بطلان کشید، و پیامبر
صلّى اللَّه علیه و آله عملاً با
افرادى که روح و فکر اسلامى داشتند
گرچه تهیدست و نادار بودند همدم و
رفیق مىگردید و زبان حال و قالش این
بود که:
ما درون را بنگریم و حال را
نى برون را بنگریم و قال را
  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ